آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

نامه / رامین



 ساعت 12 به بعد 

شب سه شنبه 

66/9/24


مهربانم سلام 

امشب شب توست هشت نامه از تو داشته ام و لبریزم از خوبیهای تو 

دیشب اما شب رامین بود و من نمی توانستم به جای گوش دادن به نواری که او به من داده است به مقوله دیگری بپردازم . نوار آهنگهای یونانی است با صدای زنی به اسم لورکا .

شاید شنیده باشی .  به هر حال رامین کسی بوده است که نبودش مسئله ساده ای نیست 

و من نمی توانم به او فکر نکنم دلم می خواهد یکجائی ثبتش کنم بنویسمش و اگر عرضه اش را داشتم مرثیه ای بگویم و اگر هیچکدام نشد به کسی مثل تو بگویم که او را چقدر دوست داشته ام و او برادر من بوده است و دلم گرفته است از اینکه او دیگر نیست و ترجیح میدهم این اندوه را که انسانی است به همه و منجمله به تو منتقل کنم .  رامین بسیار ارزش داشته است به خاطر او می ارزد که فکر کنیم و غم مارا به بغض نزدیک کند اما باحترام او باحترام ایمانش نگرییم . بگذار او در آرامشی آنگونه ما را گریان نبیند اگرچه به او فکر می کنیم 

.....


نظرات 6 + ارسال نظر
پروانه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:26 ق.ظ http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

نتوانستم خوب بخوانمش.

البته اگر منظور از گذاشتن نامه خواندن متن آن باشد.

مرسی پروانه جان . بعد از این تایپ شده اش را هم می گذارم . بیش از حد طبیعی اش را نشان دادن خیلی هم مناسب شرایط مجازی نیست انگار !

پروانه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:39 ب.ظ

کیفیت عکس خوب باشه میشه خوند!
این همه کتاب اسکن شده پی دی اف همه عکس هستند

می دونم . من نمی خواستم اسکن کنم . می خواستم خودم عکس بگیرم .
گفتم که برام مهم بود که حس و حال قدیمی خودشو حفظ کنه . اگر هدف فقط خوندن باشه که راه های زیادی وجود داره . خوندن یکی از هدف هاست .

محسن دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:54 ب.ظ

یک عاشقانه ی تمام عیار. از آن عاشقانه هایی که نسل در حال انقراض من گاهی می نوشتند. و دیگر نمی نویسند. این روزها با بودن موبایل و اس ام اس و ایمیل، دیگر این عاشقانه ها نیستند. با گم شدن موبایل. با دیلیت شدن اس ام اسُ، با .......... از بین می روند. ولی این کاغذ ها می مانند حداقل تا وختی که نوه ی کسی برایش احترامی قائل است یا نه، می مانند. مگر نویسنده و یا گیرنده ی نامه بشود یک آدم مهمی و این نامه دست به دست بگردد و شاید روزی در یک حراجی به قیمت شونصد میلیون دلار به فروش برسد. قیمتی که از اصل نامه خیلی خیلی خیلی کمتر است.
لحظه ی گرفتن این نامه اصلن به ریال و دلار محاسبه شدنی نیست.
دست مریزاد خانم فرناز.

وای آقای محسن ... چقدر خوب کل مطلب را بیان کردید . چقدر خوشحالم کردید و چقدر امیدوار .. مرسی .

پروانه دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ب.ظ

امیدوارم یکی از هشت ! نامه ای که نویسنده دریافت کرده را هم اینجا بخوانیم.


می خواهم ببینم کدامشان بهتر می نوشتند.

حتما هر دو طرف الان نویسندگان بزرگی هستند.

البته بطور کلی موافقم ! یعنی من هم می خواهم همین را ببینم !
اما حق انتشار آن هشتصد !! نامه با من نیست ..
من معتقدم که وقتی نامه ای فرستاده شد تمام حق و حقوقش متعلق به گیرنده است یا هرکسی که گیرنده تشخیص بدهد و فرستنده حق و حقوقی ندارد .

در این که نویسندگان بزرگی هستند شک نکن .

هفت پرده دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:52 ب.ظ http://هفت پرده

.......
بیشتر قسمتهای این قضییه را فراموش کرده بودم . احتمالا عمدا.
بجز رامین که چقدر شیرین بود ....
اگر چه در اعماق ، یاد او و باور اینکه *نیست* بسیار تلخ است.
.......
دلخورم از خودم و بقیه ... شاید بخاطر اینکه *ماندن * ما هم مثل
* رفتن * رامین بی اثر بنظر می رسد .
راستش بارها منعش کرده بودم .نشد . لابد مرگ را ترجیح میداد به همراهی با چو منی.......
شاید اگر در جایی دیگر ، متن را می خواندم بیاد نمی آوردم که این را من نوشته باشم . آنوقتها آرام تر و آدم تر بودم .
حالا نثر عصبی تری دارم .
حتی حالا هم معتقدم برای رامین ها نباید گریست . اگر چه بسیار اندوهگینم . بسیار .
لازم است آیا که یاداوری کنم رامین چقدر شیرین بود ؟
راستی آن نوار کحاست ؟ آن ضبط فرسوده ، هنوز کار می کند ؟

من که گفته بودم : من آه می کشم ... تو ... ما ... شما ... ایشان ...

مجتبی کریمی پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ق.ظ http://mojtaba-karimi.blogfa.com/

سلام
مرسی از لذت بخشیت.
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد