آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

نامه / "او"





زمین ام سلام 

هیچگاه تا کنون در یک آن دچار خواسته هایی اینچنین متضاد نشده ام 

خواستن - نخواستن 

اما بسیار پیش آمده است که در دوره هایی متفاوت , احساسهایی مختلف داشته باشم 

به گذشته ام که نگاه می کنم پر است از تضادها و اختلافها - تیرگی ها روشنی ها 

من شاید به اندازه ی تمام مردم جهان با احساسم زندگی کرده ام 

همیشه سرشار , همیشه افراط گر 

گاه تا اوج خوشبختی رفته ام گاه در حضیض ناکامی غلطیده ام 

اما سوی این احساسها همیشه در یک آن موافق هم بوده است 

اکنون درمانده ام نمیدانم باید چه را آرزو کنم 

بندی عزیز می تواند وجودی عزیز را به من وصل کند 

کدام با من موافق است ؟

وجود او ؟     نبود او ؟

کاش باشد - بیاید      کاش نباشد - نیاید 

کاش این بند مرا ببندد      بند ؟

آه نه   ایکاش 

دیروز و امروز من تماما بدینگونه گذشته است 

گاهی موافق آمدن اویم گاهی نه 

احساس آری می گوید اندیشه نه میسراید 

گاه احساس سعادت می کنم گاه آینده را تیره می بینم - دلواپسم 

جواب تو هرچه باشد من خوشحال نخواهم بود 

جواب تو هرچه باشد من خوشبختی ام را از دست داده ام 

جواب تو هرچه باشد من دستپاچه خواهم شد 

اگر او به وجود آمده باشد 

آیا می توان از "او" گذشت ؟ اوئی که دیگر خوشبختی نیست 

ناخواسته است و شاید عین حماقت است 

و اگر او به وجود نیامده باشد حسرتی است حسرتی است حسرتی 

و آه 

سرخه ریکا 

یازدهم شهریور 67