آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

چراغ هر بهانه




گاهی فکر می کنم که من یکی از آنهایی هستم که با بسیاری از نشانه های دنیای مدرن خوب یکی شده ام . با وجودیکه خاطرات نوجوانی من به دنیای غیر دیجیتال و دنیای بی موبایل میرسد اما اینها دیگر دوستان من شده اند .  هیچ دوست ندارم که دائم از گذشته بگویم و به گذشته نگاه کنم اما چیزی هست که نمی توانم از آن بگذرم,  آهنگهای قدیمی ... ترانه های قدیمی پر است از مفاهیم خوب .. حتی بدی در آن سر جای خود است . هر کلمه ای انگار با غلیظ ترین حسهای شاعرانه مهمان نتی زیبا و مناسب شده و صدای پر حسی که با فراز و فرودهای به موقع مارا می برد و دلتنگی را می آورد ... و عجیب است که خسته نمی شویم و سیر نمی شویم و هنوز و همچنان ..............



نظرات 7 + ارسال نظر
ali دوشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:47 ب.ظ

ای چراغ هر بهانه از تو روشن . . .
هر سخنی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند
در مورد استاد اردلان سرفراز که همین ترانه گنجشکهای خونه از سرودهای اوست و دیگرانی چون ایرج جنتی عطایی باید گفت این افراد یک بار متولد شدند و دیگر هم تکرار نخواهند شد اردلان سرفراز متولد داراب فارس شهر بهار نارنج و شعر و معشوق است او زاده شده ی 1329 و ...
به هر جهت باید گفت ترانه های این استادان ترانه سرا به این خاطر در دل و جان و روح ما مانند گرمایی شراب بی صدا و آرام رسوخ می کند که آنها در ترانه هایشان زندگی کردند ، آنها صداقتشان پاکی روحشان و تمام احساس و عشقی که در وجودشان داشتند را در ترانه هایشان نشان دادند آنها انسانهای بودن که هرگز بخاطر مادیات یا ترس و یا . . . ترانه ای را نسرودند آنها سخت زندگی کردند آزار دیدند اما زیبا زندگی کردند و به این جهت ترانه هایشان در دیروز امروز فردا در روح مردمی که هنوز صادق و پاکند ، خوش می نشیند زیرا آنها نمونه بارز عشق بودند.
مثل اینکه باز زیاد حرف زدم شرمنده ام
اینم تقدیم به شما که هنوز روحی پاک دارید
ای چراغ هر بهانه
از تو روشن از تو روشن
ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
به
هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه
باز میایم که مثل هر روز
برامون دونه بپاشی
من و گنجشکا می میریم تو اگه خونه نباشی
همیشه اسم تو بوده اول و آخر حرفام
بس که اسم تو رو خوندم بوی تو داره نفس هام
عطر حرفای قشنگت عطر یک صحرا شقایق
تو همون شرمی که از اون
سرع گونه های عاشق
شعر من رنگ چشاته
رنگ پاک بی ریایی
بهترین رنگی که دیدم
رنگ زرد کهربایی
من و گنجشکای خونه
دیدنت عادتمونه
به هوای دیدن تو پر می گیریم از تو لونه

من هم علیرغم میلم باور دارم که شبیه این آدمهای خاص دیگر متولد نمی شود . :(

پروانه چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:09 ب.ظ

من هنوز نفهمیدم علم و تکنولوژی آیا به سود انسان ها بوده یا ما را به بیراهه برده است به هر حال ما در جریان و همراه هستیم بدون اینکه حق انتخابی داشته باشیم. این پیشرفت علم انسان های شتابزده پدید آورده که نمی توانند آن غلظت های حس شاعرانه را داشته باشند.

گل گفتی . بشدت با تو موافقم . این تضاد و این سوال همیشه هست .

lمحسن چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:56 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

گوش دادن به موسیقی در زندگی من محدود شده به زمان هایی که برای وبلاق وزین صداهامون دنبال یک موسیقی متن می گردم و دیگر، اوقاتی که در اتاقک ربکا نشسته ام. ربکا ملقمه ای است نپرسیدنی. یک سی دی نامش هست MB ینی من. یکی دیگر نامش هست Maman و باقی ترانه است و لاغیر. اوقاتی که ترانه با یکی از ماها توی ربکا نشسته، و حس می کند که در دنیای خودمان سیر می کنیم با موبایل خودش اوقات را می گذراند. گاهی به ما ملحق می شود ولی گاه صدا را بلند تر می خواهد و با سئوالی که جوابش از قبل مثبت است -بابا؟ میخوای این سی دی رو گوش بدی؟- صدای بلندتر را می شنود. ولی یک چیزی هست و آن این که در ربکا یک ترانه به طور مدام تکرار می شود. بسته به اوضاع و احوال. و مد روز. , و نیز انتخاب های ترانه است با مثلن ریحانا و جاستین بیبر و آدام لامبرت و ........... پرکن پیاله را......

راستش بسیاری از ترانه های قدیمی بیشتر از این که برای من نوستالژی مثبت باشند منفی اند. حس ام حسی نمی شود که بتوانم مثلن با آن چهار ساعت رانندگی کنم. ترجیح می دهم که به روز تر باشم. و به دنبال حس های جدیدی بگردم. گیرم پیدایش نکنم.....
داشتم چی می گفتم؟
یادم رفت.

برعکس من .. برای من گوش کردن به موسیقی نه کاملا اما تا حدی مثل نفس کشیدن است !!! اتفاقا من قدیمی ها را می توانم بی وقفه در خانه و ماشین و پیاده و سواره گوش بدهم . با جدیدها گاهی فقط گاهی ارتباط برقرار می کنم و معمولا ایرانی های جدید را دوست ندارم
:(

ضمنا یک نکته که به این موضوعات ربطی ندارد : ali آن علی که شما می شناسید نیست ( امروز فکر کردم که شما چنین تصوری دارید )

lمحسن چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:04 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

بسته به اوضاع و احوال از خوانندگان دوست داشتنی مان بلافاصله دور می شویم. مثلن یکی از دوست داشتنی ترین خوانندگان ما ابی بود. از وقتی فهمیدیم که انتخابات راتحریم کرده، که به جهنم، ولی کار دیگری که می کند این است که در هیچ کنسرتی حتات در بورکینا فاسو، آهنگ خلیج پارس را هم نمی خواند که نکند احیانن در کشورهای عربی به او اجازه ی کنسرت ندهند ، آهنگ هایش رااز تمامی کامپیوترمان پاک کردیم و چون علیرضا افتخاری او را به زباله دان ریسایکل بین انداخته ایم. توی ربکا هم هر وقت به ترانه ای از او میرسیم کلید نکست را می زنیم.

این بسته به اوضاع و احوال را خوب می فهمم و خیلی هم قبول دارم اما من از آنهایی حرف می زنم که انگار هیچ جوری از دل دورنمیشوند و از چشم نمی افتند .

ali جمعه 31 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:15 ب.ظ

به محسن :
وقتی به هنر کسی فکر می کنم ، بخصوص در موسیقی هرگز به رفتارش فکر نمی کنم
مهمترین چیز در یک آهنگ حسی است که هنرمند به قلبم ما القا می کند . مهم هنر یک هنرمند است فقط هنر نه فتار یا هر کنش دیگری.
یک نکته من ali هستم نه علی اما خوشحالم که با شما ها آشنا شدم

ali شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:27 ق.ظ

A calm day

محسن شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:12 ب.ظ

به Ali
حرف شما درست است. ولی به یک شرط. ینی با اما و اگری من هم آن را می پذیرم.
مثلن در مورد ابی اگر خلیج پارسش را بخواند که من گوش بدهم و از کنسرتش لذت ببرم. خیرسرم هم عصر او هستم. و حق دارم این کنسرت را ببینم. گیرم تصویری. ولی همیشه تازه.
این که خودش را سانسور می کند را اصلن دوست ندارم.
البته در مورد قدما کمتر مته به خشخاش می گذارم. چرا که در موردشان خیلی نمی دانم. یا اگر هم بدانم خودم را به فراموشی می سپارم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد