خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟ دقت کردید کلا همه محبوبه ها در همه مواقع محبوب هستند، روز و شب و گاه و بیگاه ندارد... (آیکون یک خودشیفته)
توی فکر بودم به بابا بسپارم یک محبوبه شب توی باغچه بکارد... جایش توی حیاط حیات بخش ما خیلی خالیست... امان از این مشغله های زندگی که نمیزاره ما کمی هم به دل خودمون برسیم...اگه وقت داشتم نیمی از زندگیم رو باغبان می شدم...
من محبوبهای زیادی نمی شناسم . همین یکی را که خیلی محبوب است می شناسم فقط .
محبوبه شب من هر چه قربان صداقهاش هم میروم گل نمیدهد. یا با من قهر است یا با گلدانش.
این یکی به قدری گل افشانی و عطر افشانی می کنه که گاهی صبح روز بعد که دیگه هیچ عطر و بو یی نمونده اتاق هنوز معطره .. راستش ما اصلا کاری هم به کارش نداریم . شاید لازمه شما هم زیاد بهش توجه نکنید .
من یک وختی اسم محبوب شب را شنیده بودم. کی؟ نمی دانم. ولی انگاری یک بوی خوشی می داد. البته من یک وختی که نمی دانم یک ماه پیش بود؟ یا دو ما پیش بود؟ زمان را از دست داده ام. یک وختی خلاصه بوی محبوب شب را شنیدم. می دانید خانم فرناز یا نمی دانید. ولی می دانم که می دانید که آدم بوی یک گل را می شنود. بو که شنیدنی نیست ولی می گوییم که بوی مثلن گلی را می شنوم. من بوی این محبوب شما را شنیدم. یک وختی شایدیک ماه پیش بود یا دو ماه پیش بود. یا ........... پیش بود. کی بود؟
این " شنیدن " بو برای من هم همیشه جا برای سوال داشته . شاید ما نمی دانیم اما یک وقتی بوها آواز هم می خوانده اند !!!
به رشاد: تو هم محبوب شب داری؟ من اصلن نمی دانم محبوب شب یعنی چه؟ گل است؟ حتمن گل است. با عسکی که خانم فرناز انداخته انگار از میان سنگ در آمده. ولی من یک محبوبی را می شناسم که روز در آمد. بوی خوشی هم می داد. گل بود. ولی نه گلی که بعد از چند روز پژمرده شود. محبوبی که من دیدم حالا حالا حالا ها پژمرده نمی شود. اوووووووووووووووه. روزی این محبوب پژمرده می شود که نه تو هستی ونه من.
اشکالی دارد که شما وختی این گیاه، گل هم می دهد عسکی از آن زیب وبلاق وزین خودتان بکنید؟ راستش ما وختی عنان وبلاق وزین عسک هایی که می گیریم را به کف با کفایت شما سپردیم فکر کردیم که روزانه حداقل یک عسک نه چندان قابلی هم که باشد را شما بر آن درگاه می نشانید. ولی هیهات که دیدیم شما هم همان راه خودمان را رفتید. ما خیلی از این امر غصه مند شدیم. ولی این عسک شما در این درگاه ما را به وجد آوردکه سومین قامنت خود را برای شما بنبشتیم. امیدواریم که به حق ابلفض اگر این محبوب شب شما گل داد اولین عسکش را بر عسکامون بنشانید. حتا اگر عسک خانم محبوب باشد. که ایشان هم عین محبوب شب هستند. شاعر می فرماید: به یاد یار ودیار آنچنان بگریم زار که از جهان ره ورسم سفر بر اندازم هرچند این شعر نغز که در اینجا بیاوردیم هیچ ارتباطی با این پست وزین شما نداشته باشد.
نه تنها اشکال ندارد که اشکال هم ندارد ! خود وزینمان هم به این فکر کرده بودیم. از همین الان قول اولین گل این گیاه را به وبلاق وزین عسکامون می دهم .
و اما : خاصیتی که من دارم این است که برای انتشار عکس باید بهانه یا حرفی داشته باشم . در آمینوس هم همین حس را دارم . در وبلاق وزین شما هم همینطور . تعداد عسکهای منتشر نشده ام آنقدر زیاد است که اگر برای هر روز یکی در نظر بگیرم می توانم از همین الان تا بیش از یکسال آینده حتی اگر اصلا عکاسی نکنم عسک منتشر کنم . تازه در مورد وبلاق وزین شما به این نتیجه رسیدم که هیچکس حوصله دیدن عسکهای مرا ندارد .. حتی همین تعداد که هست . چه برسه به روزی یکی
شما می دانید کی بود؟ چه خوب. خودم نمی دانم. فکر کنم وختی بود که کوروش به اسراییل حمله کرد یا چنگیز به ایران حمله کرد. ولی نه دومی بود. که شیخ عطار را می گردن بزدند و شیخ سر خود را به دست بر گرفت و در کوی وبرزن می گذشت و می خواند: سیصد گل سرخ یک گل نصرانی ما را ز سر بریده می ترسانی؟ ما گر ز سر بریده می ترسیدیم در مسلخ خوبان نمی رقصیدیم هر چند که این رباعی که من در این جا بنشتم هیچ ارتباطی با این پست وزین شما نداشته باشد. ولی من را ببخشید که .........
چقدر امشب شعرهای با ارتباط و بی ارتباط خواندید . به به . آفرین
این که نوشتید در وبلاگ عسکامون عسک باید بهانه داشته باشد به نظر من درست نیست. آن وبلاگ عسک است. آمینوس هم همین طور. مثلن در پاییز که نباید حتمن عسک های پاییزی باشد. حالا مناسبت هم داشت چه بهتر. ها؟ اصلن هم این طور نیست که عسک های شما بیننده ندارد. آنجا کلن و رویهم رفته بیننده ندارد.
نه اینکه باید . منطورم اصلا این نبود . گفتم حس من اینجوریه . سعی می کنم تعدیلش کنم .
محبوب من! که در شب ها هم می شکفی... اصلم محبوب ها باید همیشه بشکفند روز و شب نداره... من تو کف دعای پدر محسنم ... بحق ابلفضل!!! ینی اینقدر خندم گرفته نمی تونم بنویسم...
این ابلفض که می گه منم کشته !
محبوبه
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ
فرناز بانو مطمئنید کسی حوصله ندارد؟ ینی اینجانب را چوب حساب کردید یا دیوار؟ آقای محسن شما به این فرناز بانو یک چیزی بگو!
خب راستش ........... یه وقتی که تو هنوز به دنیا نیومده بودی وقتی من در اون وبلاق وزین عسک می داشتم روزی 97 کامنت و 970 بازدید داشتم . محبوبه شب - محبوبه روز - محبوبه نیمروز - محبوبه عصر - محبوبه در تمام ساعات ........... اوضاع فعلی رو با اون موقع مقایسه کردم .
بانو اون سنگ های پای اون گلها رو بردار بزن تو سر من! یا خودم سرم و بکوبم به دیوار؟ خوب بانو شما چرا بجای حل مسئله، صورت مسئله را پاک می کنید؟ خوب بگردید ببینید دلیلش چیست رفع و رجوعش کنید... لطفا...
+یادم به کارتون زبل خان افتاد... من هم یک زبل خان دارم... زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا... منتها توی شغلش نه مثل من ِ سرخوش توی نت!
یادش به خیر من هم زبل خان داشتم . نمی دونم کجا رفت ..
عجالتا اوووووووووووووووووووووووووولللللللللللللللللللللللللل
عجالتا چی ؟ !!
درووووووووووووووووووووود بر فرناز بانو
)
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
دقت کردید کلا همه محبوبه ها در همه مواقع محبوب هستند، روز و شب و گاه و بیگاه ندارد... (آیکون یک خودشیفته
توی فکر بودم به بابا بسپارم یک محبوبه شب توی باغچه بکارد... جایش توی حیاط حیات بخش ما خیلی خالیست... امان از این مشغله های زندگی که نمیزاره ما کمی هم به دل خودمون برسیم...اگه وقت داشتم نیمی از زندگیم رو باغبان می شدم...
من محبوبهای زیادی نمی شناسم . همین یکی را که خیلی محبوب است می شناسم فقط .
محبوبه شب من هر چه قربان صداقهاش هم میروم گل نمیدهد. یا با من قهر است یا با گلدانش.
این یکی به قدری گل افشانی و عطر افشانی می کنه که گاهی صبح روز بعد که دیگه هیچ عطر و بو یی نمونده اتاق هنوز معطره .. راستش ما اصلا کاری هم به کارش نداریم . شاید لازمه شما هم زیاد بهش توجه نکنید .
مرسی مهربان. منم بعضی ها را می شناسم که اسمشان محبوبه نیست اما خیلی گل و خیلی محبوب هستند :)
عجالتا اول! اول شدم خوب بانو. ذوقم آمد. ذوق نکنم؟
آهان ! من اصلا نفهمیدم اون کلمه چیه !
من یک وختی اسم محبوب شب را شنیده بودم. کی؟ نمی دانم. ولی انگاری یک بوی خوشی می داد. البته من یک وختی که نمی دانم یک ماه پیش بود؟ یا دو ما پیش بود؟ زمان را از دست داده ام. یک وختی خلاصه بوی محبوب شب را شنیدم. می دانید خانم فرناز یا نمی دانید. ولی می دانم که می دانید که آدم بوی یک گل را می شنود. بو که شنیدنی نیست ولی می گوییم که بوی مثلن گلی را می شنوم. من بوی این محبوب شما را شنیدم. یک وختی شایدیک ماه پیش بود یا دو ماه پیش بود. یا ........... پیش بود.
کی بود؟
این " شنیدن " بو برای من هم همیشه جا برای سوال داشته . شاید ما نمی دانیم اما یک وقتی بوها آواز هم می خوانده اند !!!
و اما ! بله می دانم کی بود . چشم
به رشاد:

تو هم محبوب شب داری؟ من اصلن نمی دانم محبوب شب یعنی چه؟ گل است؟ حتمن گل است. با عسکی که خانم فرناز انداخته انگار از میان سنگ در آمده. ولی من یک محبوبی را می شناسم که روز در آمد. بوی خوشی هم می داد. گل بود. ولی نه گلی که بعد از چند روز پژمرده شود. محبوبی که من دیدم حالا حالا حالا ها پژمرده نمی شود. اوووووووووووووووه. روزی این محبوب پژمرده می شود که نه تو هستی ونه من.
اشکالی دارد که شما وختی این گیاه، گل هم می دهد عسکی از آن زیب وبلاق وزین خودتان بکنید؟ راستش ما وختی عنان وبلاق وزین عسک هایی که می گیریم را به کف با کفایت شما سپردیم فکر کردیم که روزانه حداقل یک عسک نه چندان قابلی هم که باشد را شما بر آن درگاه می نشانید. ولی هیهات که دیدیم شما هم همان راه خودمان را رفتید. ما خیلی از این امر غصه مند شدیم. ولی این عسک شما در این درگاه ما را به وجد آوردکه سومین قامنت خود را برای شما بنبشتیم. امیدواریم که به حق ابلفض اگر این محبوب شب شما گل داد اولین عسکش را بر عسکامون بنشانید. حتا اگر عسک خانم محبوب باشد. که ایشان هم عین محبوب شب هستند.
شاعر می فرماید:
به یاد یار ودیار آنچنان بگریم زار
که از جهان ره ورسم سفر بر اندازم
هرچند این شعر نغز که در اینجا بیاوردیم هیچ ارتباطی با این پست وزین شما نداشته باشد.
نه تنها اشکال ندارد که اشکال هم ندارد ! خود وزینمان هم به این فکر کرده بودیم. از همین الان قول اولین گل این گیاه را به وبلاق وزین عسکامون می دهم .
و اما : خاصیتی که من دارم این است که برای انتشار عکس باید بهانه یا حرفی داشته باشم . در آمینوس هم همین حس را دارم . در وبلاق وزین شما هم همینطور . تعداد عسکهای منتشر نشده ام آنقدر زیاد است که اگر برای هر روز یکی در نظر بگیرم می توانم از همین الان تا بیش از یکسال آینده حتی اگر اصلا عکاسی نکنم عسک منتشر کنم . تازه در مورد وبلاق وزین شما به این نتیجه رسیدم که هیچکس حوصله دیدن عسکهای مرا ندارد .. حتی همین تعداد که هست . چه برسه به روزی یکی
شما می دانید کی بود؟ چه خوب. خودم نمی دانم. فکر کنم وختی بود که کوروش به اسراییل حمله کرد یا چنگیز به ایران حمله کرد. ولی نه دومی بود. که شیخ عطار را می گردن بزدند و شیخ سر خود را به دست بر گرفت و در کوی وبرزن می گذشت و می خواند:
سیصد گل سرخ یک گل نصرانی
ما را ز سر بریده می ترسانی؟
ما گر ز سر بریده می ترسیدیم
در مسلخ خوبان نمی رقصیدیم
هر چند که این رباعی که من در این جا بنشتم هیچ ارتباطی با این پست وزین شما نداشته باشد. ولی من را ببخشید که .........
چقدر امشب شعرهای با ارتباط و بی ارتباط خواندید . به به . آفرین
سلام...:)
اول بذارید حق همسایگی رو وبه جا بیارم...
عجب عکسی...عجب اسمی...خیلی عالیه...
محبوبه ی شب...چقدر دوست داشتنی...:)
خوش آمدی . صفا آوردی . مرسی .
این که نوشتید در وبلاگ عسکامون عسک باید بهانه داشته باشد به نظر من درست نیست. آن وبلاگ عسک است. آمینوس هم همین طور. مثلن در پاییز که نباید حتمن عسک های پاییزی باشد. حالا مناسبت هم داشت چه بهتر. ها؟
اصلن هم این طور نیست که عسک های شما بیننده ندارد. آنجا کلن و رویهم رفته بیننده ندارد.
نه اینکه باید . منطورم اصلا این نبود . گفتم حس من اینجوریه . سعی می کنم تعدیلش کنم .
محبوب من!
که در شب ها هم می شکفی... اصلم محبوب ها باید همیشه بشکفند روز و شب نداره...
من تو کف دعای پدر محسنم ... بحق ابلفضل!!! ینی اینقدر خندم گرفته نمی تونم بنویسم...
این ابلفض که می گه منم کشته !
فرناز بانو مطمئنید کسی حوصله ندارد؟
ینی اینجانب را چوب حساب کردید یا دیوار؟
آقای محسن شما به این فرناز بانو یک چیزی بگو!
خب راستش ...........
یه وقتی که تو هنوز به دنیا نیومده بودی وقتی من در اون وبلاق وزین عسک می داشتم روزی 97 کامنت و 970 بازدید داشتم . محبوبه شب - محبوبه روز - محبوبه نیمروز - محبوبه عصر - محبوبه در تمام ساعات ........... اوضاع فعلی رو با اون موقع مقایسه کردم .
بانو اون سنگ های پای اون گلها رو بردار بزن تو سر من! یا خودم سرم و بکوبم به دیوار؟ خوب بانو شما چرا بجای حل مسئله، صورت مسئله را پاک می کنید؟ خوب بگردید ببینید دلیلش چیست رفع و رجوعش کنید... لطفا...
+یادم به کارتون زبل خان افتاد... من هم یک زبل خان دارم... زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا... منتها توی شغلش نه مثل من ِ سرخوش توی نت!
یادش به خیر من هم زبل خان داشتم . نمی دونم کجا رفت ..
انگار از این صفحه بوی محبوبه ی شب میاد!
به به چه خوب که تو هم مثل من تو دنیای مجازی بوهارو هم حس میکنی .
من می خواهم یک لایک بزنم به پاسخ شما به خانم محبوب.
یعنی آن که با خب راستش............
سلام
محبوبه ما که شب و روز نمی شناسه... کلا گل میکنه...
اگه خواستی آدرس وبلاگش رو هم بدم
به به چه شوهرجان مهربانی !!! خوش آمدید . صفا آوردید . آدرس هم بدهید از محبوبه خودتان .
خدای من بازم اون محبوبه شب رو داری ؟همونی که حس و رنگ و بوش و و کلا زیباییش و از تو داره
شرمنده می فرمایید ! این محبوبه شب هم مثل من سگ جونه ! بارها تمام شاخ ه هاش زده شده و باز رشد کرده .