آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

آه هایی که می کشیم

من آه می کشم . تو آه می کشی . او آه می کشد

نوروز فرخنده




   سالهاست که هرچند راهمان سخت اما آمده ایم ...  می بینید باز بهار آمد . سالی بهتر     از آنچه بود برای همه تان آرزو می کنم .





مثل یک دوربین قدیمی



   مثل یک شی قدیمی _ حتی شاید با ارزش !! _ کنار گذاشته می شوی .  

   خسته ام .. کاش می توانستم بروم طبقه ی بالای یک کمد و در را ببندم . 

   ...

   ...

   این روزها بسیار می نویسم و بارها پاک می کنم .   خسته ام . میروم طبقه ی بالای یک کمد      برای خودم پیدا کنم .



قلب جغد پیر شکست



  • جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن آدمها و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد.
    روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. 
    قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند.
    سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است.
    جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند.
    خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به هر چیز کوچک و هر چیز بزرگ. تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز دل نمی بندد. دل نبستن سخت ترین و قشنگ ترین کار دنیاست. اما تو بخوان و همیشه بخوان که آواز تو حقیقت است و طعم حقیقت تلخ.
    جغد به خاطر خدا باز هم بر کنگره های دنیا می خواند و آنکس که می فهمد، می داند آواز او پیغام خداست  ...

              عرفان نظر آهاری 


              با تشکر از ترمه     


شعری که زندگیست



شعری که زندگیست 


ای خدای بزرگ
که توی آشپزخانه هم هستی
وروی جلد قرص های مرا می خوانی
!  لطفا کمی آن طرف تر
باید همه ی این ظرف ها را آب بکشم
وهمین طور که دارم با تو حرف می زنم
...به فکر غذای ظهر هم باشم
نه کمک نمی خواهم
خودم هوای همه چیز را دارم
پذیرایی جارو می خواهد
غذا سر نمی رود
به تلفن ها هم خودم جواب می دهم
وگردگیری این قاب...
یادت هست ؟
اینجا کوچک بودم
وتو هنوز خشمگین نبودی
ومن آرامبخش نمی خوردم

درست بعد طعم توت فرنگی بود وخواب
که تو اخم کردی
به سیزده سالگی
ملافه
و رویاهایم
ببخش بی پرده می گویم
اما تو به جیب هایم
کیف دستی کوچکم
وحتی صندوقچه ی قفل دار من
!   چشم داشتی
ای خدای بزرگ که توی آشپزخانه ام نشسته ای
حالا یک زن کاملم
چیزی توی جیب هایم پنهان نمی کنم
کیفم روی میز باز مانده است
هر هشت ساعت یک آرامبخش می خورم
وبه دکترم قول داده ام زیاد فکر نکنم
لطفا پایت را بردار
!  می خواهم تی بکشم


"ناهید عرجونی"


محبوبه شب




اسمش محبوبه شب است  .  به نظر من وقتی روز است هم محبوب است و حتی وقتی گل ندارد 

بعضی از گیاهان در پاییز هم گل می کنند .  این محبوبه شب در یکی از همین شبها یا نمی دانم روزها گل خواهد کرد .